سلام به همه ی شما دوستان گل اقایی من تونستم بعد یه مدت طولانی سری به وبلاگ بزنم و چون در سایت گل اقا از من خواسته شده که ادامه داستان نوروزی ام رو بنویسم ما هم اومدیم و بعدش هم می خواستم بگم که من درتعطیلات عید به تهران سفر کردم ولی ناچارا 13 فروردین یعنی یک روز قبل از باز شدن موسسه به شیراز بازگشتم و توانستم که به بهشت زهرا رفته و برای مرحوم گل اقا و عمران صلاحی فاتحه ای بفرستم این داستان و عکس های قبر های این دو هنر مند.
امروز 20 اسفند است و مسئولان آبدارخانه از هم خداحافظی 23 روزه می کنند. زراندوز هم داره با سنقری فوتبال 98 بازی میکنه و هی می برتش. یک دفعه یک پیرمرد موبلند با یک موتور 1000 وارد حیاط آبدارخانه می شود و موتورش را پارک می کند و به داخل آبدارخانه می آید. او عمو نوروز است! وقتی که او به آبدارخانه پا گذاشت، دهن همه ی ما بازمانده بود. بنده خدا بابا شاغلام و گلنسا بابا شاغلام بیچاره هی آب قند درست می کرد و هی به بچه ها می داد. گلنسا هم اینقدر قند و شکر مصرف کرد که پیش بینی می کرد این دم عیدی ورشکست بشیم! وقتی که همه به هوش آمدند. اولین کسی که توانست حرف بزند فسقلی بود و گفت: عمو چقدر موتورت خفنه! موچول گفت: اِ اِ فسقلی این چه حرفیه بگو موتورت جالبه!
عمونوروز با لحنی عصبانی : بابا چیکار بچه داری؟ بذار حال کنه!
گلنسا: ولی عمو نوروز خیلی فرق کردی
عمو نوروز: آره همه میگن هم جوون تر شدم هم با حال تر! از امسال تصمیم گرفتم یه خورده متحول بشم. به جای این حرفهای خاله زنکی بگین کی میاد فوتبال98؟ زراندوز با خنده : اِ اِ عمو مگه شما فوتبال 98 هم بلدید؟ عمو گفت: روشن کن تا بهت نشون بدم. بعد از مسابقه زراندوز که همه ی اعضای آبدارخانه را n-0 می برد، از عمو نوروز 86 به 2 باخت. اون 2 گل هم از روی پنالتی بود! عمو گفت شانس آوردی الان سال 86 می آید و گرنه اگر سال 90 بود 90 تا گل خورده بودی . همینطور که زراندوز دنال استراتپی باختنش بود سنقری گفت: میبینم که استاد 98 86 تا گل خورده! هه هه هه! وقتی عمو می خواست بره، قیافه همیشه خندان زراندوز با اون فرق وسط معروفش شده بود انگار برج زهر مار! خلاصه عمو نوروز رفت و آمدنش دهن همه ی ما از مانده بود ولی یک فرقی که داشت این بود که دهن سنقری باز نمانده بود چون مشغول خندیدن بود! وقتی عمو رفت، بابا شاغلام با تردید پشت سرش آب ریخت و گفت: به حق چیز های ندیده!